بصیرت چیست و بصیر کیست ؟
انقلاب اسلامی که ادامه حرکت جهانی نبی اکرم (ص)، و بروز دوباره حکومت شیعی در تاریخ است همانند تجربه نخستین خود، امروز از برخی آفت های درونی رنج می برد. آفت هایی که در یک ارزیابی کوتاه به قرابت شگفت آورشان با چالش های دوره پیشن حاکمیت تشیع می رسیم. در آن زمان مردم و جریان های خواص هر یک به نحوی عدالت مداری امیرالمومنین(ع) را تهدید می کردند. تحجرگرایی و بی بصیرتی مردم نسبت به مقام مولا و شرایط آن روز اسلام از سویی و اشرافی گری، بدعت گذاری، منافق روشی و براندازی جریان های خواص در کنار جریانی که به ظاهر در جبهه حق بود ولی با سکوت خود در عمل حکومت مولا را به زیرمی کشید از سوی دیگر، گردابی را به وجود آورد که عدالت علوی را در خود فرو می برد. از این رو بازخوانی شرایط و مشکلات حکومت علوی از جمله ضروریات امروز ماست. چرا که ما راه و عملکرد خود را در ادامه حکومت مولا تفسیر می کنیم و چالش های پیش روی خود را از همان سنخ می یابیم.
گذر سه دهه از تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ما را به آزمون انتخابات دهم ریاست جمهوری رساند. مرحله ای که بنابود مانند سایر مقاطع انتخاباتی با یک گزینش مردمی به انتها برسد. ولی ناگهان به معرکه آتش افروزی و نفاق افکنی بدل شد. اشخاص و جریان های بسیاری ماهیت پنهان و فروخورده خویش را پس از سالیان متمادی نقاب داری، به یک باره نمایاندند و انقلاب را با همه دستاوردهای چشم گیرش، به چالش کشیدند و خیال های خام زیادی پختند.
مردمی که پیش از اشاره رهبر خود، حماسه جاوید نهم دی را می آفرینند و سر فتنه گران را به سنگ می کوبند، از وجود تمایزی روشن میان زمانه ما و امیرالمومنین(ع) خبر می دهند. تمایزی که این بار از به محاق رفتن حق مداری جلو می گیرد. آنچنانکه پس از این رخداد سترگ، سران فتنه و نفاق یکی یکی برای نجات خود از مهلکه، راه های گریز را می جویند. این حضور حماسی و خدایی به طور قطع از وجوه بارز تمایز زمانه ما با دوران امیرالمومنین است. ولی نکته اینجاست که علاوه بر ویژگی های خواص دوره مولا (اشرافی گری، نفاق، گرایش به سکوت و براندازی)، نخبگان امروزین جامعه ما، بار انحراف مردمان زمانه امیرالمومنین(ع) را هم به دوش می کشند. به طوری که بی بصیرتی خصوصیت بسیاری از آنان شده است.
حوادث خیره کننده اخیر در حالی بروزکرد که شیعه تا فتح دوباره خیبر فقط چند ضربه شمشیر فاصله دارد؛ که اگر این رخداد خارق العاده رخ بنماید جایگاه اسلام و شیعه به گونه ای دیگر رقم می خورد. در چنین شرایطی شاهد چالش و تردید افکنی در قلب جهان تشیع بودیم و از این دردناک تر، فتنه گری و یا سکوت مرگبار نخبگانی را به چشم دیدیم که آبروی خود را از انقلاب و اسلام گرفته اند.
در چنین برهه حساسی بر همه وفاداران به انقلاب و میراث اهلبیت(ع) است در جنگ نرمی که با حرکت های ساختارشکنانه حذف دستاورد بزرگ شیعه، حکومت اسلامی را هدف گرفته است، قدمی را از باب وظیفه بردارند. موسسه اشراق حکمت و فرهنگ برآمده جمعی از دانشجو- طلبه های حوزه علیمه قم است، که به عون الله تعالی، با رویکرد حکومتی، حضور پیشتازانه در علوم حوزوی و دانش های مربوطه را وجهه همت خود دارد، با همه بضاعت مزجات خویش، مانند آحاد مردم، مددرسانی به نظام بسترساز فرج را از جمله وظایف اساسی و علمی خود می داند.
از این رو توجه به کارهای مطالعاتی را کنارنهاده وبرای چاره اندیشی در خصوص شرایط موجود به همفکری نشستیم. در نهایت بناشد که مجموعه هایی پژوهشی در قالب بررسی تحلیلی و آسیب شناسانه انتخابات دهم، ارزیابی تاریخی و جریان شناسانه از دوره امیرالمومنین(ع) و مشکلاتی که آن حضرت در مدت کوتاه حکومت خود با آنها دست به گریبان بود را عرضه کنیم و نیز به زمینه و زمانه فتنه و شگردهای فتنه گران از منظر امام سجاد(ع) و نقش روشنگری های صحابی با بصیرتی چون عمار توجه کنیم که مجموعه حاضر، حاصل بخشی از این هم اندیشی است.
در مجموعه حاضر از تطبیق رویدادها بر شرایط حاضر پرهیز کرده ایم البته فضای مباحث به حدی روشن است که شاید نیازی به این کار هم نبود.
امید آنست که حاصل اندک این تکاپو، که برخاسته از دغدغه های اصیل مردمی است، برای روشنگری و تجربه اندوزی در سیر به سوی حل مشکلات کنونی موثر باشد. هرچند وضعیات پیش آمده تا همین امروز هم برکات بی شماری عاید ملت و انقلاب کرده است که شرح آن مجال دیگری می طلبد.
بصیرت
اگر کسی برگ های تاریخ اسلام را تورق کند، به این حقیقت پی می برد که امت پیامبر(ص) در اثر تسامح و سهل انگاری هایی که از خود بروز داد به دردهای سختی مبتلا گردید؛ به طوری که اواخر خلافت عثمان مردم دریافتند گرفتار بیماری جانکاهی هستند که آسایش و آرامش شان را ربوده است. از این رو در گام نخست به دنبال امیرمؤمنان(ع) رفته، افسار عنان خلافت را با اصرار به دست آن حضرت سپردند؛ ولی هنوز چندی از خلافت آن حضرت نگذشته بود که راه اطاعت از امام را کنار نهاده، رسم عصیان و چموشی را برگزیدند. آنها درد را حس می کردند، اما درخصوص درمان سهل انگار بودند؛ طبیب حاذقی را برگزیدند، ولی عمل به نسخه هایش را لازم نمی دیدند.
ریشه نابسامانی های آنان در مرحله نخست در ضمیر آحاد مردم پنهان بود و در مرحله بعد در بیرون وجودشان؛ لکن آنها گمان می کردند همه نابسامانی ها در دنیای خارج از وجودشان نهفته است. بنابراین پیش از درون نگری به برون نظر افکنده، به دنبال اصلاح نظام سیاسی رفتند و در پی آن امیرمؤمنان(ع) را به حکومت برگزیدند؛ غافل از آنکه تا زمانی که بیمار ، روح مبارزه با امیال درونی خود را نیاغازد، و بر اطاعت از نسخه های شفابخش حکیم عزم خود را جزم نکند، هرگز جامه سلامتی بر تن خویش نخواهد دید.
برخورد آنها با امیرمؤمنان(ع) همانند رفتار گلّه ای چموش و خودسر با صاحب و راهنمای خود بود. تا زمانی که خزانه بیت المال پر بود و حضرت آنها بهره می داد، در اطراف حضرت متراکم بودند؛ ولی هر گاه خزانه خالی می شد و یا مولا آنها را از دستیازی ناحق به اموال دیگران منعشان می فرمود، زبان به اعتراض می گشودند. چنانکه در جنگ جمل، آن زمان که حضرت آنها را از تصاحب اموال و زنان و فرزندان بصریان منع کرد، به شدت پرخاش کردند ؛ و یا وقتی که جنگ صفین به درازا انجامید و به ظاهر چیزی جز ضرر و زیان جانی و مالی برایشان به دنبال نیاورد، زبان اعتراض شان برآمد.
یکی از ریشه های مهم این رفتار متناقض و حیرت انگیز، جهالت و ناآگاهی بود که ما در این مقام تحت عنوان مشکل ضعف بصیرت بدان می پردازیم.
در روزگار خلافت امیرمؤمنان(ع)، اسلام بیش از آنکه از بیرون مرزهای جهان اسلام تهدید شود، از درون مرزها تهدید می شد؛ یعنی دو امپراطور روم و ساسانی، هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ فرهنگی مغلوب قدرت نظامی و توان فرهنگی مسلمانان شده بودند. ولی در متن جامعه اسلامی روح ایمان و باورهای قرآنی و ارزش های دینی در اثر انحراف مسیر خلافت و فساد مالی و نفوذ فرهنگ فاسد بنی امیه، هر روز بیشتر از روز گذشته به ضعف می گرایید؛ لذا علی بن ابیطالب(ع) هنگامی که به حکومت رسید، تمام هم و غم خود را بر سر احیای ارزش های اصیل اسلام و ملاک های قرآنی و در یک کلام اسلام ناب پیامبر(ص) گذاشت.
از منظر حضرت اصلاحات داخلی در دو محور می بایست دنبال شود؛ کوتاه کردن دست منافقانی که با نام اسلام قصد سلطه بر مفصل های حساس و پست های کلیدی جامعه اسلامی را داشته و با کارشکنی ها و اعمال خلاف دین، موجبات نابسامانی جامعه و نارضایتی مردم را فراهم می آوردند. دو جنگ جمل و صفین و عزل کارگزاران اموی از پست های جهان اسلام، از مهم ترین اقدامات حضرت در جهت تحقق این دو هدف اصلاحی به شمار می آمد.
جای تردید نیست که در صورت تحقق طرح فوق، دردهای جامعه اسلامی تا حد زیادی درمان می شد؛ چرا که هم امت اسلامی از آلودگی به سنت های مخالف شریعت رهایی می یافت و هم حکومت از لوث منافقان پاک می شد.
اصلاحات حضرت به دو امر مهم نیاز داشت؛ یکی صبر و بردباری و دیگری بصیرت و آگاهی. صبر و بردباری به خاطر آنکه اساسا اصلاحاتی چون مبارزه با سنت های فاسد که در گذشته پایه گذاری و در زمان امیرمؤمنان(ع) به صورت یک هنجار اجتماعی درآمده بود و یا جنگ با ناکثین و قاسطین، کارهای سخت و دشواری بودند؛ از این رو به حلم و پایمردی نیاز داشتند.